شش ماهگی.قسمت دوم:اولین سفر سه نفره.اوج خلاقیت مامانی:D
دوستای خوبم بقیه عکس های شش ماهگی را ادامه مطلب ببنید
گل پسرم اولین سفر سه نفره من وتو بابایی یه مسافرت کوچیک درون استانی چند ساعته بود
بابایی باید واسه کاری میرفت رویان و من و توهم باهاش رفتیم
خداروشکر تو ماشین زود خوابت میبره.اینجاهم هنوز نیم ساعت نیست راه افتادیم توی پمپ بنزین دیدم گاوی(اسم عروسک محبوبته....البته گاو نیستا ما بهش میگیم گاوی) به بغل اینجوری معصومانه خوابیدی
بین راه توی محمودآباد وایستادیم که گل پسر اولین بار دریا را از نزدیک ببینه
البته فکر نکنی ما توی شهر ساحلی نیستیما....ماهم دریا داریم تو شهرمون ولی کلا بابایت به دریا علاقه نداره
اولش که خواب بودی بعد که کامل بیدار شدی خوشت اومد
اینجا هم توی ویلا....دقیقا ویلاش چسبیده به آب بود...خیلی هم سرد بود...کلی پیچیدمت سرما نخوری
بابایی رفت به کاراش برسه من تو کریر خوابت کردم....اینجا هنوز نخوابیدی البته
این بود اولین سفر سه نفره ما...به من که خیلی خوش گذشت...
آرتا رورئک سوار در حال کشف چیزهای جدید
یه روزی که خلاقیت مامانی گل کرد و این عکسهارا گرفت.البته زیاد جالب نشد چون هم تو همکاری نکردی هم باباجونت
اینم پشت صحنه آتلیه ی من....یعنی تا ازت غافل میشدم غلت میزدی
خوشتیپ کردم که برم پیش مادرجونام
آرتا و ببعی جونش
من عاشق این نگاه معصومانه توام جیگر طلای من
دیدید چه با کلاس میخوابم
البته باید بگم این ژست ناشی از یادگیری کامل غلتیدن توسط پسری میباشد.إوا...نگفتم...آرتا جونم ۲ اردیبهشت وقتی خونه مادرجون بودیم تنهایی غلت زد.البته قبلنا نصفه میرفت ولی دیگه کامل مسلط شد....اینجاهم تو خواب میخواد برگرده رو شکم که وسط راه متوقف شد و پاش رو اون پاش موند و همچین ژست باکلاسی را پدید آورد
آرتا کجاست؟؟؟؟
عاشق بازی با پتو و پارچه و این چیزهایی....
منم این پتو را پهن میکنم تا تو روش بازی کنی...تو آشپزخونه بودم اومدم دیدم پسری نیست...ای بابا کجا میتونه رفته باشه....هی اینجا را گشتم...اونجا را گشتم ...
ای وای پسرم زیر پتو بود
داليييييييييييييييييييييي
بعد حموم....
عکس هنری که میکنند اینه ها....
بازم میگم مامانی عاشقته پسر خوردنی من