آرتا جونیآرتا جونی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

همه ی زندگی مامان و بابا

هفت ماهگی.رویش اولین مروارید

1393/4/12 16:04
نویسنده : مامان فریده
1,279 بازدید
اشتراک گذاری

پسر ناز مامان ۱۸ اردیبهشت ۶ ماه را تموم کردی و وارد ماهگی شدی....و نوبت یه واکسن دیگه در واقع یکی نه دوتاترسو

۱۸ ام پنجشنبه بود و نمیدونستم تو این روز واکسن میزنند یا نه ولی تصمیم گرفتم خودم تنهایی ببرمت و اگه نزدند که شنبه دوباره بریم.اولین باری بود که میخواستیم باهم تنهایی بریم بیرون....کلی ذوق داشتم واسه تنهایی بیرون رفتنمون و کلی استرس واسه واکسنت...تو هم مثل همیشه گل بودی و خیلی راحت رفتیم مرکز بهداشت اولش گفتند معمولا نمیزنند و منم گفتم هر چی زنگ زدم بپرسم جواب ندادید  اونها هم قبول کردند واکسنتو بزنند.اول قد و وزنت که طبق معمول اصلا بهشون اعتماد ندارم...انقدرکه ناشیانه عمل میکنند و چندبار هر چیزو تکرار میکنندخطا بعدش نوبت واکسن شد قبلش که کلی واسه دانشجوها دلبری کردی و خبر نداشتی چی قراره بشه....اولی را که به پات زدند یه کوچولو نق زدی و دومی هم یه کوچولو گریه کردی و منم صورتم را چسبوندم بهت ساکت شدی...همه اونجا دهنشون باز مونده بودتعجب هی میگفتند این چرا زود ساکت شد و بقیه بچه ها اینجا رو سرشون میزارند منم خندیدم و گفتم پسرم همه جا گلهمحبت

اومدم خونه بهت استامینوفن دادم و خداروشکر یه کوچولو نق زدی و بعد راحت خوابیدی و اونقدرها که فکر میکردم اذیت نشدیبوس

بعدشم رفتیم خونه مادرجون و از اونجا رفتیم خونه خاله فاطی که دستشو عمل کرده بود و من چند روز پیشش موندم کمک و توهم حسابی اونجا خوش بودی...کلا پسرخاله هات باید دورت میدادند و با شوهر خاله ات هم میونه ات عالی بودزبان

صبح دوشنبه ۲۲ اردیبهشت دوباره برگشتیم خونه مادرجون و تا خواستم بهت فرنی بدم دیدم بله....سفیدی دندون قشنگت از زیر لثه ات معلومه....اولین دندونت مبارک گل پسرم...البته تنها من اونو میدیدم و بابایی و مادرجون  هر چی تلاش کردند موفق به دیدنش نشدندشاکی ولی خوب مهم من  بودم که دیدمخندونک

آرتا جونم ۶ ماه و ۳ روزگی دندون پیش میانی سمت راست توسط مامانی دیده شد و چند روز بعد هم دندون کنارش.

مثل همیشه دندون در آوردنت هم با مظلومیت بود  و من هیچ کار خاصی نکردم که دردتو تسکین بده...الهی مامانی دورت بگرده پسر مظلوم مامان محبت

نشستنت خیلی عالیه و بجز اوایل که به کمک بالش میشستی دیکه تا ۱ ساعتم تنها میشینی....ولی وابستگیت به من بیشتر شده....چند وقت  پیش عروسی دوستم بود و من و تو مادرجون رفتیم ولی از اولش گریه کردی و ناز داشتی تا آخرش که بزور تو بغلم خوابیدی.... حتی بغل مادرجونم میرفتی گریه ات میگرفت...مثل ابر بهار اشک میریختی و منم کلی فحش خودمم دادم  چرا اومدم که اینجور اذیت شی...غمناکالبته حق هم داشتی اولین بارت بود اینهمه جیغ و سوت و دست و رقص نور و...را میدیدی...گرچند دوبار قبلا باهم رفته بودیم عروسی ولی تو کوشولو بودی و تو اون همه سر و صدا  راحت میخوابیدی.

آرتا نمکی من  همون اوایل هفت ماهگی جای پنکه سقفی را یاد گرفتی و تا میگیم پنکه کو ؟ سرتو بالا میگیری و سقفو نگاه میکنی.آراموای که  چه خوردنی میشیبوس

چیزای دیگه که بلدی.... جای ساعت  دیواری خونمون را تقریبا بلدی...عاشق آیفونی و تا روشنش میکنم زل میزنی به مانیتورش و بلدی جاش کجاست...واز همه بیشتر عاشق بابارضا هستی.تا غروبا بابایی از در میاد تو صدات میکنه توهم همچین دست و پاتو گم میکنی و خودتو واسش لوس میکنی که درجا خستگی را از تن بابایی میبری...تازشم چون در وردودیم حالت راهرویه و بابایی از همون تو راهرو صدات میکنه اگه ازت بپرسم بابا رضا کو سریع به راهرو ورودی نگاه میکنی...حال چه بابارضا کنارت باشه یا بعضا خودشم  ازت بپرسهزبان البته بعضی وقتا قاطی میکنی و همه را به چشم پنکه در آسمانها میبینیخنده

حس شنواییت عالیه...اینو همه میگند...مثلا کوچکترین صدایی از یخچال بیاد سریع برمیگردی خود یخچال را نگاه میکنی یا اگه از بیرون صدا بیاد قشنگ متوجه میشی از کدوم سمت کوچه است...البته این بعضی وقتا خوب نیست...مثلا وقتی خوابیسکوت

عاشق آهنگ وبلاگتی...تا میشنوی ساکت میشی و اگه قطع بشه نق میزنی .عاشق لالایی  هستی که من واست میخونم و دوتا شعر که بابایی واست میخونه که سر فرصت هر دوشو اینجا مینویسم.

یکی دیگه از علایقت مو هست.تا موهامونو بهت نزدیک کنیم ذوق میکنی و شروع به کشیدن مو میکنی....البته این عشق به مو فکر کنم مسببش خودم باشم...چون موهام خیلی بلنده و هم تو بارداری و هم وقتی تو دنیا اومدی همه گفتند موهاتو کوتاه کن اذیت میشی منم میگفتم نه پسرم موهامو دوست دارهبغل حالا این مدلی علاقتو نشون میدی دیگهخجالت

و اینکه با انگشتهای دست و پای یه نفر دیگه بازی کنی. بزرگترین سرگرمیت میشه بعضی وقتا...شاید به ساعتم طول بکشه بازی کردنت...منم سو استفاده میکنم و صبحها که زود بیدار میشی میارمت کنارخودم دستمو میدم بهتو خودم یه چرت میزنمسکوت

و بینی....تا صورتمون را نزدیکت کنیم دماغ یا همون بینی مبارکمان را چنگ میزنی که بکشی و دربیاریخنده

کلا با کوچیکترین امکانات ممکنه ساعتها سرگرم بشی...مثل دسته ی کیف من که خیلی تو مراسم ها به کمکم اومدقه قهه

واسه همین مامانی همش فکر میکنه بزرگ شی یا ارتوپد میشی یا دکتر پوست و مو یا جراح بینی و یا موسیقیدان....متنظر

(و یاهای بعدی را در پستهای بعدی بخوانیدخندونک)

از پیشرفت حرکتی هم فعلا در حال عقبی عقبی رفتن به حلت سینه خیز هستیزبان

وضعیت غذایی هم زیاد تعریفی دارهگریه

این بود انشای من ؛من باب تواناییهای آرتا تا پایان هفت ماهگی

عکس های هفت ماهگی آرتا جون را در ادامه مطلب ببینید

 

 

دلشکستهاینجا بعد واکسن که برگشته بودیم خونه....علامت واکسن درد دار معلومه.اون پاتو بلند کردی و این پارا نه...دلشکسته

 

تو حیاط مادرجون کنار گلهای زیبا...ماشالله تو هم طبیعت دووووووستچشمک

بازم تو حیاط....با رورئک که همش میرفتی سمت گلها...کلا وقتی خونه مادرجونیم همش نق میزنی بریم حیاط...وقتی بزرگتر شی که فکر نکنم تو خونه اصلا بند شیزبان

اینم جای دندونهای خوشگلت رو خیار...دیگه خطرناک شدی.از این چیزا نمیشه دستت دادنه

پسرک مامان میشه و تنهایی با اسباب بازیها و عروسکاش بازی میکنهمحبت

دیگه حموم بردنت هم راحت شده...میشینی تو وان و آب بازی میکنی.خیلی هم آب بازی دوست داریمحبت

اینجا انقدر عمیق خواب بودی که من کل خونه را هم جارو برقی کشیدم جم نخوردی....مامانی فدای خوشگل خوابیدنتبوس

یه شبی با عمه جونت رفتیم پارک...کنار رودخانه باد خنکی میزد.ترسیدم سرما بخوری اینجوری پتو گذاشتم سرت داری با شال من بازی میکنی...یکی دیگه از علاقمندیهات ریشه های فرش و شال و پتو و.... و کلا منسوجاته قه قهه

قسمت بازی بچه ها خیلی شلوغ بود..یه سرسره خالی به زور گیر آوردیم توهم متعجبتعجب

قبلنا با خیال راحت میذاشتمت تو تختت الان دیگه داری خطرناک میشیترسو

خوب این پست هفت ماهگی ...پست هشت ماهگی هم بزودیخجالت

پسندها (11)

نظرات (14)

مامان دینا
17 تیر 93 16:52
ناناسی چه پسر خوشمزه ای مرواریدای سفیدت مبارک خاله
مامان فریده
پاسخ
ممنون خاله جون
مینا مامان مهسا
18 تیر 93 18:00
به به چه اقایی شده ارتا جون مبارک باشه مرواریدات چه شیطونی شده خدا حفظش کنه
مامان فریده
پاسخ
ممنون خاله جون مهسا خوشگله را ببوس
مامان عاطی(مرجان)
18 تیر 93 18:34
فریده جون هشت ماهگی آرتای ناز و خوردنی مبارکه'چه عکسهای جیگری گذاشتیا این بازی کردنشون با دستو خوب اومدی کلی خندیدم'منم گهگاهی دستمو بهش میدم و خودم یه کوچولو اگه اجازه بده چرت میزنم زود عکسهای 8ماهگیشو بزار آفرین مامان خوب
مامان فریده
پاسخ
ممنون خاله مرجان جونم آره یه چرت کوچیک هم واسه ما غنیمته چشم.زودی سعی میکنم بزارم.بلکه شما هم یه پست بزارید متین جونم را ببوس
مامان مرصاد
19 تیر 93 10:03
آرتا جون رویش اولین مروارید خوشگلت در لثه ی کوشولوت مبارکککککککککککک
مامان فریده
پاسخ
مرسی خاله جوووون
مامان خانومی
19 تیر 93 14:34
چه پسر نازییییییییییییییییی. خدا براتون ببخشه فریده جون.
مامان فریده
پاسخ
ممنون مرضیه جون
مهسا
20 تیر 93 13:03
ای جانه دلم. فریده جون رفتارای و علاقه های مهرسامم عین آرتاست فداشون بشم به خاطره آبانی بودنشونه...عزیزم به سلامتی که دندون در آوورد.عزیزه خاله... راستی اگه دوست داشته باشی من خیلی دوست دارم باهم رفتو آمد کنیم دوستای خوبی شاید برا هم بشیم چون من زیاد دوست ندارم
مامان فریده
پاسخ
به به مهسا جون.مرسی عززیزم.آره به خدا راسته که میگند پسر آبانی خیلی خوبه منم خوشحال میشم باهام بیشتر آشنا بشیم
الهام مامان علیرضا
21 تیر 93 18:12
فدای آرتا جون با این همه توانمندی های موثر خسته نباشی فریده جونم دندون های جدید مبارکت باشه خاله جون ایشالا باهاش چیزهای خوشمزه بخوری عزیزم م م عجب انشایی داری مامان فریده خصوصی داری عزیزم
مامان فریده
پاسخ
ممنون الهام عززیزم. مرسی خاله جون فعلا که چیزای خوشمزه واسم ممنوعه شرمنده ام نکن
مامان ماهان
21 تیر 93 21:31
مرواریدات مبارک باشه گل پسر
مامان فریده
پاسخ
ممنون عزیزم
الهام
22 تیر 93 11:34
من دیروز برای این پست تون نظر گذاشته بودم ولی گویا ثبت نشده آفرین به آرتا جون که این قدر شجاعه و صبور و با خوردنِ واکسن گریه نکرده مشخصه از الان عاشق موسیقی هست والا ما هم اگه حیاط به این قشنگی داشتیم تو خونه بند نمی شدیم خوش به حالتون شمال اینقدر سرده که نگران سرماخوردنِ آرتا جون هستید منتظر پست هشت ماهگی هستیم فریده جون
مامان فریده
پاسخ
چرا اومد الهام جون فرصت نشد جواب بدم.بازم خیلی خسلس ممنون خاله جون بله مامانم میگه در آینده حتما یا صدای خوبی خواهم داشت یل دستی در نواختن حیاطمون قابل نداره ها نه بابا همیشه هم انقدر خنک نیست.تابستونها انقدر شرجی میشه که نفس کشیدن واسه آدم سخته.من همیشه میگم اگه تهران گرمه ولی عوضش انقده تند تند عرق نمیکنی...بازم با این حال طبیعتش میارزه به همه اینا علریضای باهوش خاله را ببوس
مامانی ویانا
22 تیر 93 13:37
عزیزم چه گل پسر خوشگلی ماشالله دندوناشم مبارک باشه فریده جون
مامان فریده
پاسخ
ممنون خاله جون.ویانا خوشگل را ببوس
mamane araz
23 تیر 93 12:15
avalin dandone arta jon mobarak.faride jon mage daneshjoo-ha gad o vazne arta ro andaze migiran? inja ontor nist
مامان فریده
پاسخ
ممنون مینا جون بله.اکثرا کلی کارآموز هستند که خیلی چیزها را بلد نیستند و خیلی کند عمل میکنند حتی بار اول من بهشون چندتا چیزو یادآوری کردم.البته به هر حال اینها هم باید یه روزی کار یاد بگیرند
افسونی
5 مرداد 93 7:01
آخی نازی چه هلویی شده آرتا جون ماشالله دیگه داره مرد میشه هااااااااااااا
مامان فریده
پاسخ
ممنون افسون جونم آره دیگه دیگه باید آستینها را بالا بزنیم گل پسراتو ببوس
مامانی اریان
6 مرداد 93 17:26
استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان و صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت... دوست عزیزم عید مبارک
مامان فریده
پاسخ
ممنون عزیزم
مامانی اریان
2 شهریور 93 16:59
خواهش میکنم از اين نردبون نرو پايين! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬گوش ميدي چي ميگم؟!! نرو پايين! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬الو! نرو پايين! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬بسه ديگه! نرو پايين! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬بابا نرو اصن وبلاگ خیلی قشنگی داری ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬آره؟ اينطوريه؟ اصلا برو... ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬هنوز كله شق هستي... نرو پايين ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬من ديگه باهات كاري ندارم ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬هر چه قدر بخوای بهت نظر میدم فقط نرو ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬اي بابا! گوش كن عزيزم نرو! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ميشه لطفا گوش كني؟!! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬اشتباه ميكني اگه بري ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬پس یعنی حرف دوستتو گوش نمیدی دیگه ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ببين، ديگه بهت نميگما! نرو پايين ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ عجب! خواهش ميكنم! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬بيخيال نميشي؟؟ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬فرصت آخره، نرو... ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬فقط 12 پله مونده تا فرصت آخر ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬خب رسیدیم و اما باید این کارو کنی حالا كه به حرفم گوش نكردي باید یه سر به من بزنی و نظر بدی و بپــــــــــسندی