آرتا جونیآرتا جونی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

همه ی زندگی مامان و بابا

بزرگ شدن پسرم

1393/1/24 17:16
نویسنده : مامان فریده
2,245 بازدید
اشتراک گذاری

                                                    

مامان جونی الان که دارم این پست را میزارم شما ۵ ماه را تموم کردی ولی مامانی خیلی وقته واست ننوشته.منو ببخش.قلب اما قول میدم که از این به بعد زود زود بیام واست بنویسم.البته اول عکسهای سه ماهگی و ۴ ماهگیت را میزارم.الام شما خیلی آقاتر شدی و خیلی از ملوس بازیهای اون دوران را نداریخیال باطل ویه سری کارای جدیدتر و نازتر یاد گرفتیماچ

                                    

 

اینجا بعد اینکه  جای واکسنت خوب شد بردمت حموم .

 

فکر کنم دارم خواب پرواز و جیمبو و از این چیزا میبینی

 

 

مامانی بزار یه ژست مردونه بگیرم بعد عکس بگیر

بیکار که میشدم با دستام بازی میکردمنیشخندآخه هنوز اسباب بازی ها را کشف نکرده بودم متفکر

بعد که خوب دستمون نگاه میکردم خوشمزه به نظر میومد

الهی مامانی فدات بشه با این خوابهای نمکیت

 کلا عاشق پتو هستی.یه پتو بدم دستت خودم برم پی کارهام عینک

دارم با بابایی اختلاط میکنمزبان

اولین باری که تونستم خودم جغجغه را بگیرم دستم و بلند کنم .وای که چقدر هم سنگینهنیشخند

واما عکسهای ماهگی

اول از همه ۲۸ بهمن تولد مامانی بود.من و تو بابایی یه جشن خیلی کوچولو ۳ نفره گرفتیم که به برکت وجود تو بهترین جشن تولد زندگیم بود.اینم شما گل پسر که اینجا ۳ ماه و ۱۰ روزته.ایشالله تولد خودت

          

                                      

سر آخر هم خواب گیجت کرده بود.بسه دیگه مامانی انقده کیک نخور بیا منو لالا بدهخواب

 

یه مدت عادت کرده بودی ابنجوری لب پایینتو بخوری.جیگرتو مامان بخورهماچ

 

عینک بابایی بهم میاد؟

بعد از کشف بادکنک در تولد مامانی علاقه ی عجیبی بین منو بادکنک بوجود اومد که سبب خوشحالی بابایی و مامانیمان نیز شد.چرا که یک وسیله سرگرمی اضافه شد که من را مدتی از سر خود باز کنند.اما اشتباه میکردند فشار دادن بادکنک توسط من همانا و در رفتن بادکنک همانا و دنبال بادکنک رفتن بابایی و مامانی همانا نیشخند اگر دیر میشد جیغ من همانانیشخندنیشخندنیشخند

یه مدت هم زبونم را هی اینطوری در میاوردم.

کلا من عادت به خلق یک شکلک مضحک به مدت کوتاه بین ۱هفته تا ده روز دارم که موجبات خنده و شادی اطرافیان را فراهم بیاورم.همچین بچه ایم من نیشخندنیشخندنیشخند

 

یه روز خوب زمستونی که مامانی عقده ای شده بود از بس لباس آستین کوتاه تنم نکرده بود.

پیش به سوی خرید عید برای مامانی .وای که چقدر امسال مامانی رفت خرید.عوضش من همیشه گل پسر بودم اصلا اذیت نکردمشاز خود راضی

عاشف کتاب خوندنم.یول(والبته کتاب خوردن)

 

پسندها (5)

نظرات (13)

مرجان
25 فروردین 93 0:26
واااااای فریده'چه عکسهای خوردنی گذاشتی'چقدرآرتا بامزست'دلم خواست گازش بگیرم تو بعضی از عکسها خیلی شبیه پسر من افتاده'بعضی حرکاتش هم عین اونه'الهی بخورمش تو که اینقدر قشنگ مینویسی پس چرا دیر به دیر مینویسی؟ انشاله خانواده سه نفرتون همیشه شاد باشه فدات بشم دوست جونم.به هر حال پسرهامون دوسنند دیگه لابد کارها را از هم یاد میگیرند امان از تنبلی خواااااهر
مرضیه ع
25 فروردین 93 16:47
هزار ماشاالله به آرتا جون. چه عجب فریده جون بالاخره آمدی. هر روز میامدم به وبلاگ آرتا سر می زدم ولی خبری نبود تو رو خدا زود به زود بیا. ممنون مرضیه جان.چشم حتما
مامان دینا
26 فروردین 93 17:13
به به ارتا جون چه بزرگ شده ماشاالله... چه اقایی شده واسه خودش ......بوسسسسسسسسسسسسسسسسسس ممنون مامان دینا که بهم سر زدید.خیلی لطف داری
مامانی ویانا
27 فروردین 93 20:07
چقدر خوشگله این پسر کوچولوی ناز خدا حفظش کنه مرسی خاله جون
سمیه
28 فروردین 93 12:44
بالاخره انتظار به سر اومد و عکس های جدید آرتا هم رسید هورااااااااا آخیش بگردم بچه م رو بالش انگری برد خوابیده خواب پرواز میبینه اون بازی کردن با دستاش و خوشمزه بودنش دلمو برد[ماچ فریده ی ناقلا چقدر خوشگلی دختر یه کمیت از عکس معلومه خودم فمیدم خوشملی فدات بشم سمیه جون.لطف داری ماشالله خیلی زرنگی ها
افسونی
28 فروردین 93 14:50
آخی عزیزم چه با نمکه مرسی افسون جون
مامان آراز
28 فروردین 93 19:02
وای فریده جون .ماشاالله چقدر ناز شده ارتا جون.بسمل باهوش مون انگشتاش و میشمره ببینه درسته یا نه.افرین مرسی خاله جونش بله
رویا
7 اردیبهشت 93 10:55
سلام ماشالله چه گل پسربانمکی خاله جون به وبلاگ منم سربزن خوشحال میشیم ازطرف من و مرصادکوشولوم ارتاجونی رو ببوس سلام.مرسی خاله جون.حتما الان میایم.خیلی خوشحالم کردید که به وبلاگ آرتا جونس سر زدید
رویا
7 اردیبهشت 93 10:57
راستی خاله جون بااجازه تون لینکتون میکنم ممنون عزیزم.منم لینکتون کردم
مامان خانومی
22 اردیبهشت 93 15:00
فریده جون کجایی دختر؟ دلمون برای دین ارتا لحظه شماری می کنه. عزیزم باور کن بیشتر از دو هفته است پست نصف کاره مونده وقت نمیکنم کاملش کنم.این بچه ها بزرگتر میشند و وقت واسه ما کمتر.به هر حال مرسی از اظهار لطفت.سعی میکنم همین روزا آپ کنم
مامان دینا
23 اردیبهشت 93 13:46
میلاد حضرت علی وروز مرد رو به شما وخونواده محترمتون تبریک میگم ممنون عزیزم
مامانی اریان
5 خرداد 93 19:23
با اجازه منم اهنگ شمارو واسه وبم انتخاب کردم اخه خییییییییییییلی ازش خوشم میومد خواهش میکنم.اجازشو باید از خواننده اش بگیری
لی لی ✂
21 خرداد 93 0:09
این قالب تغییراتی کرد میتونید دوباره دانلودش کنید ولی میبینم کامل براتون نشون داده نمیشه از کد های جاواتونه فک کنم از کد تقویمه
مامان فریده
پاسخ
ممنون.درستشون کردم